- نازک طبع
- حساس، زودرنج، لطیف طبع،
برای مثال تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان ، شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد(حافظ - ۷۷۴)
معنی نازک طبع - جستجوی لغت در جدول جو
- نازک طبع
- حساس، ظریف، نازپروده یمرود زود رنج، نازک پرداز نغز سرای، نازک چر بنگرید به نازک طبع حساس و زود رنج: تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. (حافظ)، شاعری که قریحه ای لطیف و حساس دارد، نازک خوراک نازک چر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حساسیت زود رنجی: (مرا حیایی مناع است و نازک طبعی با آن یار است)، دارای قریحه شاعرانه لطیف و حساس بودن، نازک خوراکی نازک چری: (ازین نارک طبعی خرده گیری عیبجویی بدخویی که از آب کوثر نفرت داشتی)
بنگرید به نازک طبع نازک طبع
پاک سرشت پاک نهاد