جدول جو
جدول جو

معنی نازک طبع - جستجوی لغت در جدول جو

نازک طبع
حساس، زودرنج، لطیف طبع، برای مثال تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان (حافظ - ۷۷۴)، شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد
تصویری از نازک طبع
تصویر نازک طبع
فرهنگ فارسی عمید
نازک طبع
(زُ طَ)
ظریف. حساس. زودرنج. اندک احتمال. نازپرورده:
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا
نازک طبع
حساس، ظریف، نازپروده یمرود زود رنج، نازک پرداز نغز سرای، نازک چر بنگرید به نازک طبع حساس و زود رنج: تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. (حافظ)، شاعری که قریحه ای لطیف و حساس دارد، نازک خوراک نازک چر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ طَ)
زودرنجی. بی تحملی: مرا حیائی مناع است و نازک طبعی با آن یار است. (چهار مقاله) ، نازک چری. نازک خوراکی. در غذا ایراد گرفتن. همه غذائی نخوردن: ازین نازک طبعی، خرده گیری، عیبجوئی، بدخوئی که از آب کوثر نفرت داشتی. (سندبادنامه ص 206)
لغت نامه دهخدا
(زُ طَ عَ)
نازک طبع:
تو ای نازک طبیعت می بری دل را نمی دانی
که چندین کاروان ناله می آید به دنبالش.
ناصر علی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
پاک سرشت. پاک نهاد:
خواجۀ سیّد ستوده هنر
خواجۀ پاک طبع پاکنژاد.
فرخی.
ای نیکنام ای نیکخوی ای نیکدل ای نیکروی
ای پاک اصل ای پاکرای ای پاک طبع ای پاکدین.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
خوش خوی. نیک خو: چگلیان... مردمانی نیک طبعاند و آمیزنده و مهربان. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نازک طبعی
تصویر نازک طبعی
حساسیت زود رنجی: (مرا حیایی مناع است و نازک طبعی با آن یار است)، دارای قریحه شاعرانه لطیف و حساس بودن، نازک خوراکی نازک چری: (ازین نارک طبعی خرده گیری عیبجویی بدخویی که از آب کوثر نفرت داشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک طبیعت
تصویر نازک طبیعت
بنگرید به نازک طبع نازک طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک طبع
تصویر پاک طبع
پاک سرشت پاک نهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک طبعی
تصویر نازک طبعی
((زُ طَ))
حساسیت، زودرنجی، طبع شاعرانه و لطیف داشتن
فرهنگ فارسی معین
حساسیت، زودرنجی، نازک دلی، نازک مشربی، نازک منشی
متضاد: درشتخو
فرهنگ واژه مترادف متضاد